عاشق و مجنونت شدم
ناخونده مهمونت شدم
کلی پریشونت شدم
اما بازم نیو مدی
قهوهء فنجونت شدم
شمعِِ تو شمدونت شدم
خاک تو گلدونت شدم
اما بازم نیومدی
برف زمستونت شدم
رسوا و حیرونت شدم
چک چکه ناودونت شدم
اما بازم نیومدی
آفتابو بارونت شدم
اشکای غلتونت شدم
عطر گلابدونت شدم
اما بازم نیومدی
ماهه تو ایونت شدم
خراب و ویرونت شدم
گله گلستونت شدم
اما بازم نیومدی
سه ماه تابستونت شدم
الوند و کارونت شدم
دستای ایرونت شدم
اما بازم نیومدی
دنا و هامونت شدم
نزدیکــــــــتر از جونت شدم
رگـــــت شدم خونت شدم
امــــــا بازم نیومدی
خادمو دربونت شدم
اسیره زندونت شدم
گلابه کاشونت شدم
اما بازم نیومدی
یــــه جــــوری مدیونت شدم
سنگه خیابونت شدم
راهیه میدونت شدم
اما بازم نیومدی
توسختی آسونت شدم
تو دردا درمونت شدم
ناجیه پنهونت شدم
اما بازم نیومدی
لباسو سامونت شدم
سارغه ایمونت شدم
چشمای گریونت شدم
اما بازم نیومدی
لبایه خندونت شدم
گشنه شدی نونت شدم
آبه فراونت شدم
اما بازم نیومدی
همیشه ممنونت شدم
من نیه چوپونت شدم
آب تو بیابونت شدم
اما بازم نیومدی
شعرای ارزونت شدم
عمری غزل خونت شدم
تسلیمه قانونت شدم
اما،اما بـــازم نیومدی
کشتهء مژگونت شدم
هلاکه چشمونت شدم
رفتم و قربونت شدم
رفـــــتــــم و قربـــونت شدم
امــــــــــا بـــــــــازم نیومدی
عشق یعنی خاطرات بی غبار
دفتری از عطر بهار
عشق یعنی یک تمنا یک نیاز
زمزمه از عاشقی باسوزوساز
عشق یعنی چشمه خیسه مست او
زیره باران دست در دست او.
تقدیم به تمومه دوستای عاشق
باید فراموشت کنم
چندیست تمرین میکنم
من می توانم!میشود!
آرام تلقین میکنم
حالم،نه،اصلاً خوب نیست...
تابعد بهتر می شود...
فکری برای این دله آرام وغمگین می کنم
من می پذیرم رفته ای
برنمی گردی همین!
خود را برای درک این صدبار تحسین می کنم
کم کم زیادم میروی
این روزگارورسم اوست!
این جمله را باسختیش صدبار تضمین می کنم.
از دوستانه عزیز خواهش می کنم نظر بدید تا بتونم بهتر باشم.