به زخم تیغ نامردان
به خودخواهی بیدردان
زمین رنجورو بیمار است
نمی بینم لبی خندان
همه سردرگریبانیم
همه خاموشو نالانیم
به جرمی که نمیدانیم
اسیر بنده هجرانیم
به این تکرار بیهوده
چه وقت اندیشه باید کرد
چرا از خود نمی پرسیم
چه راهی پیشه باید کرد
چراغهگفتوگو خاموش
شب بی آرزو خاموش
غمی جانکاهو درداور
مرا بگرفته در آغوش
همه گلواژه ها زخمی
لبه ناگفته ها زخمی
حریمه رابطه خالی
گل پیونده ما زخمی
چه می پرسی که من چونم
نگو غم کرده افسونم
من از این ظلمت دنیا
دلم بگرفته،دل خونم
میانه ماندنو رفتن
غمه ناگفته را گفتن
اسیر دسته تردیدم
به خاک افتاده امییدم
دراین دنیای دل مرده
بهار عاشقی مرده
به پیشانیه این دنیا
چرا داغه اَبض خورده
خونه خالی،خونه غمگین،خونه سوتوکوره بی تو
رنگِ خوشبختی عزیزم دیگه از من دوره بی تو
مه گرفته کوچه هارو اما سایهًًًًً تو پیداست
میشنوم صدایٍ شبرو میگه اونکه رفته اینجاست
تو باشب رفتیو باشب میای از دیار غربت
توی قلبه من میمونی پرغرورو پرنجابت
حالا دسته منه تنها شعر دستاتو میخونه
حس خوبه با تو بودن تو رگای من میمونه
خونه خالی،خونه غمگین،خونه سوتوکوره بی تو رنگِ خوشبختی عزیزم دیگه از من دوره بی تو مه گرفته کوچه هارو اما سایهًًًًً تو پیداست میشنوم صدایٍ شبرو میگه اونکه رفته اینجاست. باتشکر از دوستان عزیز،چطور بود؟
عاشق و مجنونت شدم
ناخونده مهمونت شدم
کلی پریشونت شدم
اما بازم نیو مدی
قهوهء فنجونت شدم
شمعِِ تو شمدونت شدم
خاک تو گلدونت شدم
اما بازم نیومدی
برف زمستونت شدم
رسوا و حیرونت شدم
چک چکه ناودونت شدم
اما بازم نیومدی
آفتابو بارونت شدم
اشکای غلتونت شدم
عطر گلابدونت شدم
اما بازم نیومدی
ماهه تو ایونت شدم
خراب و ویرونت شدم
گله گلستونت شدم
اما بازم نیومدی
سه ماه تابستونت شدم
الوند و کارونت شدم
دستای ایرونت شدم
اما بازم نیومدی
دنا و هامونت شدم
نزدیکــــــــتر از جونت شدم
رگـــــت شدم خونت شدم
امــــــا بازم نیومدی
خادمو دربونت شدم
اسیره زندونت شدم
گلابه کاشونت شدم
اما بازم نیومدی
یــــه جــــوری مدیونت شدم
سنگه خیابونت شدم
راهیه میدونت شدم
اما بازم نیومدی
توسختی آسونت شدم
تو دردا درمونت شدم
ناجیه پنهونت شدم
اما بازم نیومدی
لباسو سامونت شدم
سارغه ایمونت شدم
چشمای گریونت شدم
اما بازم نیومدی
لبایه خندونت شدم
گشنه شدی نونت شدم
آبه فراونت شدم
اما بازم نیومدی
همیشه ممنونت شدم
من نیه چوپونت شدم
آب تو بیابونت شدم
اما بازم نیومدی
شعرای ارزونت شدم
عمری غزل خونت شدم
تسلیمه قانونت شدم
اما،اما بـــازم نیومدی
کشتهء مژگونت شدم
هلاکه چشمونت شدم
رفتم و قربونت شدم
رفـــــتــــم و قربـــونت شدم
امــــــــــا بـــــــــازم نیومدی